حس می کنم شدم یک مرده متحرک (از درون مردم، چیکار کنم؟)

زمان مطالعه: 5 دقیقه

«از درون احساس می‌کنم مرده‌ام.»، «مثل مرده متحرک هستم.» جمله‌ای است که ممکن است از مردم بشنوید یا چیزی که خودتان آن را احساس کرده‌اید. برای کسی که هرگز آن را تجربه نکرده است، تصور احساس مرده بودن در درونش سخت است و کسانی که با آن دست و پنجه نرم کرده‌اند ممکن است همیشه کلمات مناسبی برای توضیح سردرگمی، غم و بی‌حسی ناشی از این احساس نداشته باشند. در این مقاله درباره این موضوع صحبت می‌کنیم. پس با ما همراه باشید.

حس می‌کنم مثل یک مرده متحرک هستم!

معنای احساس مرده بودن در درون این است که پردازش احساساتی مانند غم و شادی دشوار است. احساس مرده متحرک بودن در درون، ممکن است باعث شود که زندگی مانند یک رویداد کسل‌کننده به نظر برسد، رویدادی که هیچ هدف یا پایانی ندارد. گاهی اوقات این احساسات می‌توانند بیش از روزها و یا هفته‌ها طول بکشد و باعث ایجاد احساس پوچی مزمن شود.

علائم


 فرقی نمی‌کند که فردی در اوج حرفه‌اش باشد، سالم‌ترین رابطه‌اش را پشت سر بگذارد و یا در موقعیتی راحت در زندگی باشد، هر کسی می‌تواند از درون احساس کند که مرده است. اما در حالی که این احساس ممکن است تصادفی به نظر برسد، برخی از تجربیات رایج در زندگی وجود دارد که باعث این احساس در ما می‌شود، پس مراقب آن باشید. در ادامه به آنها پرداخته می‌شود:

 شما احساس می‌کنید که هیچ هدفی ندارید

احساس می کنم مردم و افسردگی شدید دارم

 برای اکثر مردم هدف داشتن، انگیزه برای بلند شدن و رفتن در صبح را فراهم می‌کند. خواه این هدف، کمک به پایان دادن به گرمایش جهانی، کمک به جمعیت بی‌خانمان یا رسیدن به سالم‌ترین نسخه ممکن از خود باشد، می‌تواند یک منبع انگیزه باشد. اما وقتی انسان در درون خود احساس مرگ می‌کند، این هدف از بین می‌رود. هر روز با علامت سوال در 24 ساعت آینده ظاهر می‌شود. این احساسات می‌تواند زندگی روزمره را خسته‌کننده کند.

 زیر سوال بردن معنای زندگی

 طبیعی است که تعجب کنیم که ما در این سیاره چه می‌کنیم یا وقتی می‌میریم، چه اتفاقی میفتد یا آیا آخرت وجود دارد؟ اما این افکار زودگذر هستند، به ویژه به این دلیل که پاسخ‌های مشخصی برای سوالات وجودی، وجود ندارد. با این حال، وقتی از درون احساس می‌کنید که مرده‌اید، معنای زندگی به یک تثبیت تبدیل می‌شود. پرسش‌هایی که می‌پرسند هدف زندگی چیست و آیا وجود، ارزش آن را دارد غالب شود.

حالت بی‌حسی ثابت

 احساس مردگی در درون باعث ایجاد احساس بی‌حسی دائمی می‌شود. درواقع بیان احساساتی مانند شادی یا غم دشوار می‌شود. زندگی کم و بیش حالت یکنواختی به خود می‌گیرد و لحظات شادی یا درد، در این حالت تاثیری اندک و یا بدون تاثیر دارد.

شما احساس تنهایی می‌کنید

وقتی از درون احساس می‌کنید مرده‌اید، تماشای حرکت و تلاش افرادی که هدفمندند، می‌تواند در شما ایجاد احساس انزوا، تنهایی و بی‌ارزشی کند. این موضوع می‌تواند دریافت حمایت اجتماعی را دشوار کند. همچنین می‌تواند در بدتر شدن احساس پوچی که تجربه می‌کنید، نقش داشته باشد.

ممکن است از نظر فیزیکی احساس خالی بودن کنید

احساس تنهایی

احساسات راه مهمی برای ارتباط با دنیا هستند. هنگامی که پردازش احساسات دشوار می‌شود، ممکن است احساس کنید که در حال تجربه یک نسخه توخالی از خودتان هستید.

علت‌ها


تعدادی از دلایل روان شناختی، بیولوژیکی یا پزشکی ممکن است، مسئول احساس مداوم بی‌حسی باشند .در ادامه بخشی از این علل را توضیح می‌دهیم.

افسردگی

 افسردگی یک اختلال بسیار شایع است. افسردگی به دلیل ایجاد احساسات مداوم غم و اندوه مشهور است و می‌تواند با تغییر در غذا خوردن، خستگی و گاهی اوقات دردهای بدنی همراه باشد. با این حال، یکی از علائم قابل توجه این وضعیت، احساس مداوم بی‌تفاوتی است. یک فرد افسرده ممکن است دیگر از چیزهایی که زمانی برایش هیجان‌انگیز بوده، لذت نبرد. در مواردی بسیار جدی، افسردگی می‌تواند منجر به افکار خودکشی شود. زمانی که فردی احساس «خالی بودن» می‌کند، ممکن است نشان‌دهنده این باشد که فرد دچار افسردگی شده است.

اختلال استرس پس از سانحه

 این اختلال زمانی رخ می‌دهد که فردی یک تجربه آسیب‌زا تجربه کرده است که باعث ایجاد تغییراتی در بدن مانند کابوس‌های شبانه، اضطراب و فلش بک‌های واضح از آن اتفاق می‌شود. هنگامی که احساسات به دنبال یک تروما خاموش می‌شوند، احساس بی‌حسی و پوچی می‌تواند به دنبال داشته باشد. این فرآیند به عنوان بی‌حسی_عاطفی شناخته می‌شود و می‌تواند باعث شود که فرد در درون خود احساس کسلی و مرده بودن داشته باشد.

احساسات سرکوب شده

 در برخی موارد، مقابله با احساسات بسیار دشوار است. به همین دلیل در عوض آنها دفن و فراموش می‌شوند. در حالی که این به عنوان یک مکانیسم مقابله با احساسات منفی است، گاهی اوقات می‌تواند به احساسات لذت‌بخش و مثبت نیز سرایت کند. وقتی احساسات از بین می‌روند، حس مردگی در درون شما افزایش می‌یابد.

مسخ شخصیت

هنگامی که احساس می‌کنید از بیرون بدن خود را مشاهده می‌کنید، این ممکن است یک مورد از پدیده تجزیه‌کننده مسخ شخصیت باشد. این حالت زمانی رخ می‌دهد که فرد احساس کند از خود جدا شده است. او می‌تواند احساس کند که زندگی را مانند وجود شخص دیگری تجربه می‌کند. یک فرد ممکن است احساس کند ارتباط خود را با بدن، ذهن و محیط خود قطع می‌کند و باعث می‌شود در درون احساس خالی بودن کند.

اختلال شخصیت مرزی

اختلال شخصیت مرزی

احساس پوچی مزمن، یکی از علائم شناخته شده این اختلال است و ارتباط نزدیکی با احساس ناامیدی و تنهایی دارد.

چگونه از حالت مرده متحرک بودن خارج شوم؟

هنگامی که احساساتی که با آن دست و پنجه نرم می‌کنید احساس بی‌حسی است، به طور قابل درک، دشوار است که انگیزه را برای برداشتن گام‌هایی برای احساس بهتر جمع‌آوری کنید. به همین دلیل جستجوی کمک حرفه‌ای از طریق روانشناس، یکی از قابل اعتمادترین راه‌ها برای مدیریت چالش‌های سلامت روان است. این کار می‌تواند به شما کمک کند ریشه‌های احساس مردگی خود را کشف کرده و توسط تکنیک‌های روان‌شناختی حل کنید، تا احساس بهتر و سرزندگی بیشتری داشته باشید. در کنار درمان اصولی و روان شناختی، به تلاش برای مراقبت از خود با کارهایی مانند ورزش کردن، مدیتیشن و یادداشت روزانه می‌تواند به بهبود وضعیت عاطفی کمک کند.

سخن پایانی

احساسات و شخصیت ما، تعامل ما با دنیای اطراف را شکل می‌دهد. به همین دلیل است که احساس قطع ارتباط یا بدتر از آن، عدم احساس احساسات واقعی خود، می‌تواند بسیار دشوار باشد. عوامل مختلفی ممکن است مسئول این حالت باشند، اما صرف نظر از دلیل آن، روش‌هایی مانند درمان روانشناسی و تنظیم سبک زندگی می‌تواند به زندگی و بهبود احساسات ما کمک کند.